تکنولوژی و اثراتی که آن بر زندگی میگذارد از جملهی علاقهمندیها و البته دغدههایم هستند. یکی از افکار منفی که بعضی از اوقات ذهن مرا درگیر کرده است، این است که آیا تکنولوژی منجر به نابودی شهرها، شغلها و حتی خود انسان میشود؟ نکند تکنولوژی ما رو بخورد؟ در مورد اینکه تکنولوژی در آینده بر صنایع چه تأثیری خواهند گذاشت، در آینده خواهم نوشت. این نوشته، ممکن است که بعضی از جاها، در دقت مباحث علمی کوتاهی شده باشد که امیدوارم شما خواهید بخشید.
اما فیالحال، دوست دارم که در مورد خود کلمهی تکنولوژی صحبت کنم. طبق مطالعاتی (نه چندان عمیق)، تعریف تکنولوژی، یک تعریف جامع و یکتا نیست و از آن مفاهیم ژلهای است.
تکنولوژی یک لغت یونانی است که از دو بخش Techne به معنای ابزار و ساختن و logy به معنای دانش شکل گرفته است. در بین تعریفهای علمی، بهترین تعریفی که من پسندیدم تعریف آقای اسمیت (۱۹۸۶) بود:
تکنولوژی، کاربرد دانستهها به شیوهی علمی یا غیرعملی برای ساختن یا بهبود کالا و فرآیندها است.
پس تکنولوژی لزوماً خروجی دانشگاهها نیست و خیلی از اوقات ممکن است که به صورت تجربی به دست آمده باشد. خیلی از روشهایی که به قول خودمان «اوستا کاری» در کارخانجات و یا کارگاهها برای پاسخ به نیاز یکی از فرآیندهای تولید به دست آمده است، تکنولوژی است که از تجربه و نه تحقیقات دانشگاهی خارج شده است.
اما آن چیزی که دنیا را تغییر میدهد، رشد تکنولوژیک است. اگر بخواهیم از دیدگاه سیستماتیک نگاه کنیم میتوان تکنولوژی را یک متغیر استاک و رشد تکنولوژی را متغیر نرخ دانست (در مورد مفهوم این دو متغیر در متمم بخوانید). رشد تکنولوژی است که دنیا رو تغییر میدهد و این رشد همان متغیر نرخ است.
چرخ وقتی اختراع شد، انسان به یک تکنولوژی دست یافت. اما رشد تکنولوژی، با خود اختراع گاری و حمل بار آسانتر را به همراه آورد. بعداً باز هم تکنولوژی رشد کرد و خودرو اختراع شد. امروز رشدی که برای تکنولوژی در حال رخ دادن است، خودروهای بدون سرنشین و الکتریکی است. پس آنچه که باید در جریان آن باشیم، اطلاع از روندهایی است که برای تکنولوژی در حال رخ دادن است. چه در شغلمان و چه اگر صاحب کسب و کارمان باشیم. آگاهی از این روندها به ما کمک میکند که به این سوالات پاسخ دهیم که آیا، تکنولوژی شغل آیندهی ما را حذف خواهد کرد یا نه؟ آیا رشد یک تکنولوژی خاص، سودآوری شرکت ما را تحت تأثیر قرار میدهد؟ وقتی که از روندها آگاه باشیم، میتوانیم در مورد آینده، تصمیمهای بهتری را اتخاذ کنیم. مثلاً چارهای برای کاهش سودآوری شرکتمان کنیم.
تکنولوژی میتواند چیزهای مختلفی باشد:
- داستانگویی و داستانسازی، نوعی تکنولوژی است که انسانها برای پرورش حس همدلی در یکدیگر اختراع کردهاند. (استیون پینکر)
- مذاکره یک تکنولوژی است که انسانهای برای رفع تفاوت دیدگاههای خود از آن استفاده میکنند.
- ابزار مدیریتی هم که به شرکتهای بازرگانی کمک میکند بهتر بفروشند، یک تکنولوژی است.
- یک افزونهی وردپرسی هم که کدنویسی شده و با ما کمک میکند تا بعد از نوشتن هر مطلب، به مخاطبان اعلان بفرستیم یک تکنولوژی است.
اما، آیا داشتن تکنولوژی برای شرکتها کافی است؟ جواب منفی است. اولاً که داشتن تعداد زیادی تکنولوژی در سازمان، قرار نیست برای ما سودآوری به همراه داشته باشد وقتی که انتخاب این تکنولوژیها، به صورت استراتژیک نبوده است. دوم اینکه، داشتن تکنولوژی کافی نیست. نیاز است که توانمندی برای استفاده از آن تکنولوژی وجود داشته باشد. بحث توانمندی تکنولوژیک، خود نیز یک مفهوم علمی دیگر است که در محققین علمی برای آن تعاریف مختلفی ارائه میدهند. اگر بخواهم یک آنالوژی در نظر بگیریم، میتوان به دانش و مهارت در زندگی یک فرد اشاره کرد. ما ممکن است که دانش شنا کردن را به خاطر خواندن چندین کتاب داشته باشیم ولی مهارت شنا کردن را نداشته باشیم. ما ممکن است که باز دانش تصمیمگیری را به خوبی بدانیم و در عمل تصمیمهای خوبی نگیریم. این موضوع برای شرکتها نیز مطرح است. یک شرکت ممکن است که به روزترین تکنولوژی یک دستگاه را از خارج وارد کند ولی توانمندی استفاده از آن را نداشته باشد. ممکن است قویترین نرمافزارهای مدیریت پروژه را خریداری کند ولی پرسنل باز به خاطر کمی مهارت، ترجیح دهند که به صورت کاغذی پروژه را مدیریت کنند.
پس وقتی در یک کشور یا یک سازمان تکنولوژی جدیدی وارد شود، نیاز است که حتماً توانمندیهای لازم برای استفاده از تکنولوژی انتقال یابد و این چیزی است که ملتزم زمان است. برای همین، خیلی از اوقات تزریق یک تکنولوژی به صورت اجبار و زوری، در کوتاه مدت، حتی تأثیر معکوس دارد